داستان پری اوگی
گویند در ایران باستان، هنگامی که ماه صحرا تپههای شنی نقرهفام را روشن میکند، پریای با جادوی افسونگر پدیدار میشود و در پی گمراه کردن مسافران سرگشتهی کاروانهاست.
زیبا و رازآلود، پوشیده در کیمونویی به رنگ شب آبی ژرف، کومایو با جذابیت مقاومتناپذیرش، بختبرگشتگان را با پیشنهاد فریبندهی بازی اوگی اغوا میکند. آنان که دعوتش را میپذیرند، خود را در هزارتویی ناپیدا از حرکات و راهبردها مییابند.
با این حال، همچنان که بازی زیر ستارگان صحرا پیش میرود، خستگیای موذیانه بر بازیکنان چیره میشود، قضاوتشان را مهآلود میکند و در استخوانهایشان نفوذ میکند، و آنها را ناگزیر به خوابی به عمق شنهای ایران میکشاند.
در این خواب ژرف است که کومایو ذات حقیقیاش را به عنوان پری راندهشده آشکار میکند. نیروی حیات آنها را میرباید و تنها پژواک تهی توان پیشینشان را بر جای میگذارد. روح این قربانیان بینوا به جنهای سرگردان بدل میشود، محکوم به آوارگی بیپایان. تسخیرشده توسط خاطرهی افسونگر کومایو و عذابکشیده از امید بیهودهی به پایان رساندن بازی اوگی، جاودانه در صحراها پرسه میزنند، اسیر جستجویی ناتمام و رؤیایی بربادرفته.
این داستان ریشه در قصههای اسرارآمیز کاروانسراها دارد که در گذر زمان به هشداری علیه فریب ناشناختهها و دنبال کردن بیپروای لذت بدل شدهاست. این پندی است که در گذر اعصار طنینانداز میشود، یادآور مرز باریک میان خواستن و نابودی.